رویای دوره نزدیکه من

ساخت وبلاگ
قرار بود 13 آبان 1400 کنار ساحل نشسته باشم و کلی غم توی دلم باشه... موج های سرد بی رحمانه خودشونو به پاهام بکوبن و بگن پاشو جمع کن بروووو . تو مرد این راه نیستی . تو ضعیفی تو پر از کمبودی و.... اما من حال نداشته باشم حتی جمع کنم برم توی افق های دور خیلی دور .... اما یهو یکی دستم رو گرفت وقتی بریده بودم از همه آدما و دنیا و... وقتی توی پارک داشتم ضجه میزدم و خالی شده بودم از همه چی و فقط دنبال یک شونه آشنا میگشتم برای بلند گریه کردن ... خزعبلات ذهن بیمار یک دکتر...
ما را در سایت خزعبلات ذهن بیمار یک دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nahid-e-a3eman بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 14:23